شرح خبر:
اما از یازدهم سپتامبر به این سو رد گم کردن بعد تازه ای پیدا کرده است. اقدامات تروریستی متعاقب این اتفاق، از جمله بهار عربی و «انقلاب های رنگی»، سرنگون کردن یک هواپیمای مسافربری روسی در آسمان مصر، ساقط کردن یک هواپیمای مالزیایی بر فراز اوکراین، تیراندازی های خونبار پاریس در شارلی ابدو و بروکسل، نیس، مونیخ، اورلاندو در فلوریدا و سن برناردینیو در کالیفرنیا- که تنها معدودی از انبوه اقداماتی از این دست در طول سال های گذشته هستند- به دست همان کسانی انجام شده اند که ادعای مبارزه با تروریسم را دارند و در صدر همه آنها سرویس های مخفی آمریکا، انگلیس و اسرائیل و عوامل آنها در اتحادیه اروپا و ناتو قرار دارند. هدف از این قبیل اقدامات تروریستی ایجاد ترس، توجیه قدرت نمایی پلیس در برابر مردم و با هر اتفاق، سلب کردن بخشی دیگر از حقوق مدنی دمکراتیکی است که همچنان در جوامع غربی باقی مانده است.
هدف ماقبل آخر نظامی کردن مطلق جهان غرب و سرکوب اعتراضات و قیام هاست در زمانی که چشم مردم در نهایت به روی دروغ های وقیحانه ای باز شود که سال های سال است رسانه های خودفروش به زور به خورد آنها داده اند.
این فرایند خود یک گام مهم به سمت هدف غایی سلطه مطلق همه جانبه بر جهان یا هژمونی جهانی عده ای قلیل از نخبگان شرکتی و مالی است.
اما نظامی گری غرب و جنگ ها و آشوب های جاری در سراسر جهان که به مرگ میلیون ها تن می انجامد- برآورد می شود بین 12 تا 15 میلیون نفر ظرف 15 سال گذشته جان خود را از دست داده اند- برای سلطه بر قدرت های شرقی که روسیه و چین رهبری آنها را بر عهده دارند، کفایت نخواهد کرد.
آیا نخبگانی که در واشنگتن هدایت نخ ها را در دست دارند، خواهان یک جنگ اتمی هستند؟ چنین جنگی می تواند به هدف بیمارگونه آنها برای نابودی کامل جهانی که ما می شناسیم جامه عمل بپوشاند و احتمالا صدها میلیون تلفات به همراه بیاورد. فقط نگاهی به حلب بیندازید و این تصویر را در یک میلیون ضرب کنید. همچنین نگاهی به طرح سال 1974 کیسینجر برای نسل کشی از طریق کنترل مواد غذایی بیندازید.
آمریکا با تشدید جنگ سرد به مدت چهار دهه به شکلی روزافزون به نیروی نظامی متکی شده که هدف اصلی آن برخوردار شدن صنایع امنیتی از منافع اقتصادی است. تولید تسلیحات برای بهره کشی و نابود کردن سرزمین های خارجی که به بازسازی نیاز خواهند داشت، راهی ساده برای به دست آوردن منافع کلان محسوب می شو؛، تداوم یک اقتصاد متکی به خارج و یک جمعیت محلی همواره فقیرتر که با آشغال های وارداتی زنده هستند.
این اصل در مورد جمعیت اصلی آمریکا و اروپا نیز صادق است. غرب در نتیجه سکون مردم آن، در حال در غلتیدن به مغاکی ژرف است.
به این ترتیب نیاز به تسلیحات پیچیده تر و نابودی بیشتر به شکلی فزاینده افزایش می یابد، چرا که آز، طمع و قدرت حد و مرزی نمی شناسد. یک سناریوی جنگ جهانی سوم در حال تبدیل شدن به خطری قریب الوقوع است. آیا معماران نئوکان سیاست خارجی آمریکا امید دارند که با پناه بردن به پناهگاه های زیر زمینی لوکس خود از یک جهنم اتمی جان سالم به در ببرند؟
رسانه های خودفروش غربی که آمریکا را در حال جنگ در خاورمیانه و «جنگ های انسان دوستانه » در سایر نقاط جهان برای از میان برداشتن تروریسم و دیگر شقاوت هایی به تصویر می کشند که کیلاری (ترکیبی از واژه kill و hillary) نیز در آنها دست داشته، به تازگی از محور شرارت روسیه- ایران- سوریه با همکاری چین نام برده اند.
در این میان گزاره اصلی این است که آنها «آدم خوب ها» هستند و روس ها تحت اوامر پوتین، مداوما در اعمال بشردوستانه آمریکا مداخله می کنند. این درک بیمارگونه که رسانه های غربی تحت کنترل شش غول رسانه ای آنگلو- صهیونیستی مرتب به آن می پردازند و دم به دم آن را تکرار می کنند، رد گم کردنی اساسی و معتبر، به سادگی و قابل قبولی راه رفتن در یک پارک را به وجود خواهد آورد؛ راه رفتنی که در آن حدود یک میلیارد «غربی» در حال هورا کشیدن برای جنگ علیه شیطان شرقی هستند.
در حال حاضر ایالات متحده محرمانه در سطح 3 دفکان (شرایط آمادگی دفاعی) هشدار درباره یک حمله اتمی از سوی روسیه قرار دارد. جامعه آمریکا از این موضوع خبر ندارد؛ سطح 3 به این معناست که احتمال وقوع یک حمله وجود دارد، سطح 1 حکایت از حمله ای قریب الوقوع ظرف کمتر از یک ساعت دارد. این خود یک رد گم کردن است، برای ایجاد این باور که حمله اول حتما از سوی روسیه صورت می گیرد، در حالی که بازهای پنتاگون علنا لاف این را می زنند که گزینه حمله پیشگیرانه از روی میز برداشته نشده است. حتی برخی از ژنرال های عالیرتبه برای انجام آن فشار می آورند.
آماده سازی های هماهنگ شده عظیمی برای رد گم کردن در گوشه و کنار جهان در جریان است که اجازه حمله اول را از چندین جبهه علیه روسیه، سوریه و ایران و چین از سوی نیروهای مسلح آمریکا، ناتو و ارتش خود کشورهای اروپایی دنباله روی واشنگتن خواهد داد. اسرائیل نیز مترصد انجام یک حمله علیه ایران است.
سوریه: گفتگوهای صلح 20 کشور که در 15 اکتبر 2016 در لوزان سوئیس برگزار شد، بر آتش بس در حلب تمرکز داشت و همانطور که پیش بینی می شد، از رسیدن به یک نتیجه قابل قبول ناکام ماند. با این حال در یک اقدام انسان دوستانه واقعی، روسیه آتش بسی 8 ساعته را اعلام کرد که از روز 20 اکتبر آغاز می شد. مقامات این کشور گفتند: «ما این تصمیم را نه برای وقت تلف کردن، بلکه برای عملی کردن «توقف آتش انسان دوستانه» و عمدتا برای ایجاد معبری امن برای غیرنظامیان، تخلیه بیماران و مجروحان و ستیزه جویان اتخاذ کرده ایم.»
بنا به اعلام سرگئی رودسکوی افسر ارتش روسیه در یک کنفرانس خبری، این آتش بس از ساعت 8 تا 16 به وقت محلی در ناحیه حلب به اجرا درآمد. در این مدت نیروی هوایی روسیه و سربازان دولت سوریه حملات هوایی خود و آتش باران را با هر نوع تسلیحاتی متوقف کردند. آتش بسی که بعدا به 11 ساعت افزایش یافت و در «گفتگوهای صلح» در برلین در 19 اکتبر به میزبانی خانم مرکل، پوتین گفت که در صورت تعهد تمامی طرف ها به رعایت آن، ما آمادگی تمدید این آتش بس را به مدت 3 روز داریم.
اما چرا – با هدف به چالش کشیدن این آتش بس کوتاه- آمریکا و عوامل آمریکا یا جنگنده های ناتو همچنان به بمباران نیروهای زمینی سوریه در منطقه حلب از جمله بیمارستان ها و مردم غیرنظامی به منظور جرات بخشیدن به جبهه النصره و تروریست های دیگر برای ماندن در مسیر خود و کاشتن بذر فلاکت و کشتن غیرنظامیان ادامه دادند؟ روسیه به واشنگتن اطلاع داده بود که هر حمله ای به نیروهای اسد مشمول تلافی جویی خواهد شد. آیا این سناریو عمدتا اقدامی تحریک آمیز برای آغاز یک جنگ جهانی سوم نبود؟ به چالش کشیدن توافقات آتش بس و مقصر شمردن روسیه به دلیل حضور در این کشور، پیشینه ای نه چندان دور دارد؛ روز17 سپتامبر نیروی هوایی آمریکا «به اشتباه» به نیروهای زمینی اسد حمله کرد و 62 سرباز - و خدا می داند چه تعداد غیرنظامی دیگر را- به قتل رساند و همزمان همدستان آمریکا، روسیه را بابت آن سرزنش کردند.
دور از ذهن نیست که هواپیماهای جنگی آمریکا خود را به شکل هواپیماهای روسی رنگ آمیزی کنند و به نیروی هوایی خود در سوریه یا عراق حمله کنند تا با مقصر دانستن روسیه، جرقه حمله اول آمریکا را بزنند. با وجود مردم شستشوی مغزی شده غرب، این رد گم کردن را به سادگی می توان به عنوان یک عمل تهاجم آمیز روسیه به آنها قالب کرد و به این ترتیب جرقه لازم را برای دست زدن واشنگتن به«حمله اول» فراهم آورد.
انگلیس این متحد آمریکا اخیرا به خلبانان جت های جنگنده خود «اجازه» داده به هواپیماهای روسی در سوریه شلیک کنند. اگر آنها عملا به عنوان یک نیروی نیابتی از سوی آمریکا چنین کاری را انجام دهند چه؟ چنین اقدامی ممکن است تلافی جویی روسیه را علیه یک کشور عضو ناتو- که بر اساس قوانین ناتو حمله علیه کل کشورهای این اتحاد است- به دنبال داشته باشد. این کار می تواند به معنای یک جنگ تمام عیار باشد. در این صورت پایگاه های آمریکا و ناتو در اروپا از گزند دورنخواهند ماند. تاکنون 24 پایگاه در این قاره وجود دارد که از سال 1991 که غرب وعده داده بود ناتو گسترش نیابد، تعداد آنها افزایش یافته است. چنین اتفاقی اروپا را برای سومین بار ظرف 100 سال گذشته گرفتار یک سناریوی جنگی دیگر - این بار با یک امحای جمعی- خواهد کرد. چگونه ممکن است آمریکا این چیزها را نبیند و درک نکند؟
یمن: از مارس 2015 ائتلافی به رهبری عربستان سعودی که تا همین اواخر واشنگتن تسلیحات و حمایت های لجستیک و اطلاعاتی را برای آن فراهم می کرد، در حال بمباران شورشیان حوثی است. حوثی ها که برای آزادی از زیر سلطه غرب می جنگند، قصر ریاست جمهوری را در صنعا به تصرف درآوردند و عروسک دست نشانده آمریکا پرزیدنت هادی را مجبور به فرار به عربستان کردند. حوثی ها از حمایت اکثریت مردم یمن برخوردارند و دولت مشروع این کشور قلمداد می شوند. آنها همچنین حمایت های لجستیکی را از ایران دریافت می کنند. حوثی ها حدود یک چهارم از سرزمین اصلی یمن، اما بیشتر از سه چهارم جمعیت را در کنترل خود دارند. سعودی ها بزدلانه عمدتا مردم غیرنظامی، مراسم خانوادگی مثل عروسی و تشییع جنازه، تامین کنندگان خدمات بشردوستانه غذایی و دارویی و بیمارستان ها را هدف قرار داده اند و ده ها هزار تن را عمدتا زن و کودک به قتل رسانده اند. از دو هفته پیش نیروهای هوایی آمریکا و انگلیس در این جنگ شقاوت آمیز به سعودی ها ملحق شده اند.
در حالی که حوثی ها از پرزیدنت پوتین یاری خواسته اند، آمریکا از طریق سازمان ملل خواستار آتش بسی 72 ساعته شده که از نیمه شب 19 اکتبر به اجرا گذاشته شود. هدف رسمی از این پیشنهاد «کمک های انسان دوستانه» است، اما دلیل واقعی آنها فراهم آوردن فرصتی برای تجدید قوا و سازماندهی مجدد نیروهای ائتلاف مهاجمین است. قابل قبول نیست که این استاد آشوب و هرج و مرج اجازه از دست رفتن این کشور را بدهد؛ کشوری که در یک منطقه راهبردی بی نظیر واقع شده است که از طریق آن حدود 25 درصد هیدروکربن جهان صادر می شود. یک رد گم کردن جدی از سوی غرب برای ایجاد این توهم که روسیه در آن مداخله داشته، به سادگی می تواند موجب یک جنگ تمام عیار فعال شود.
اسرائیل که در حال برقرار کردن روابط دوستانه با سعودی هاست، از آل سعود خواسته است تا از دسترسی به حریم هوایی عربستان برخوردار شود که می تواند برای استفاده از یک حمله «پیشگیرانه» علیه ایران از آن استفاده کند.
اتهامات جاسوسی اینترنتی و جنگ سایبری علیه پرزیدنت پوتین- که بسیار مضحک است، اما با تبلیغات بی امان، این دروغ به خورد مردم آمریکا و بیشتر مردم اروپا داده خواهد شد. استدلال پشت این اتهامات این است که آقای پوتین می خواهد در انتخابات آمریکا به نفع دونالد ترامپ دستکاری کند و رایانه های مربوطه را برای برملا کردن رسوایی های فساد حزب دمکرات و افشای فساد و دروغ های خانم کلینتون هک کند. در حالی که روشن است که سیا قبلا جنگی سایبری را علیه پرزیدنت پوتین اعلام کرده است.
روسیه به طور بالقوه می تواند دست به اقدامات تلافی جویانه بزند و در سیستم کلیدی جنگ راهبردی آمریکا با فناوری حافظه فرکانس رادیویی دیجیتال خود اختلال ایجاد کند؛ سیستمی که در سال 2015 به طور موفقیت آمیز در سوریه در نزدیکی لاذقیه به کار گرفته شد و کلیه سیستم های ارتباطات رادار و ماهواره های آمریکا- ناتو را مختل کرد. آیا چنین تلافی جویی احتمالی در جنگ سایبری را می توان به اقدامی تهاجمی از روسیه ترجمه کرد و به این ترتیب جنگی تمام عیار با پیامدهای اتمی را توجیه کرد؟
در مورد چین نیز آیا اقدامات تحریک آمیز آمریکا بر سر جزایر اسپرتلی که تحت کنترل چین قرار دارند یا نقض حریم هوایی و زمینی چین همانطور که قبلا نیز رخ داده است، ممکن است جرقه درگیر شدن چین در یک تهاجم اتمی را بزند؟
نقاط داغ در سراسر جهان به دست آمریکا در هرج و مرج و آشوب فرو رفته اند. هر یک از این نقاط می تواند مسیر پرتاب بالقوه یک قارچ اتمی باشد. اگر این اتفاق پیش از انتخابات پیش روی آمریکا رخ دهد، اوباما می تواند برای یک دوره دیگر بر سر کار بماند. او به نسبت تمام اسلاف خود از کلیه تجربیات لازم برای ایجاد هرج و مرج و آشوب و تفرقه بینداز و حکومت کن برخوردار است. بعلاوه اینکه او خدمتکار گوش به فرمان کسانی است که سر نخ ها را در دست دارند و از چشمی که بر بالای هرم قرار دارند می نگرند، تصویری که به وضوح بر اسکناس دلار آمریکایی نقش بسته و نماد سلطه مطلق صهیونیسم-فراماسونری است. اما مهم این است که او نیز همچون هیلاری بیشتر محتمل است زمانی که اربابانش از او می خواهند، برای فشردن دکمه قرمز تعلل به خود راه ندهد.
نویسنده: پیتر کوئینگ[1]
ترجمه: محمود سبزواری
منبع: http://www.globalresearch.ca/is-washington-false-flagging-the-new-russia-iran-syria-china-axis-of-evil-into-nuclear-war/5552071
نظرات این مطلب
تعداد صفحات : 43
درباره ما
اطلاعات کاربری
خبر نامه
چت باکس
پیوندهای روزانه
آمار سایت
کدهای اختصاصی